«جُک ساختن مردم با فقر، گرانی ماکارونی، تورم [و دیگر معضلات بنیادین اجتماعی] لاس زدن با فاجعه است.» جملاتی نظیر این در شبکههای اجتماعی از سوی کاربران در حال بازنشر شدن است. عبارت «لاس زدن با فاجعه» را به رولان بارت، نظریهپرداز فرانسوی نسبت میدهند. بهطور کلی آنچه از مضمون اینگونه جملات استنباط میشود، تخفیف و تنزل جایگاه طنز و طنزپردازی است.
کارکرد طنز
با چنین اظهارات و ارجاعاتی، به نظر کارکرد طنز نادیده گرفته میشود. اگر طنز را به مثابه یک «پدیده اجتماعی» بپذیریم، باید کارکرد، تاثیرات و بسامدهای آن را نیز به رسمیت بشناسیم. ویژگی اساسی یک پدیده اجتماعی این است که روابط متقابل میان جامعه را تحت تاثیر قرار میدهد. طنز به عنوان یک شیوه هنری، با ظرافتهای خاص خود این ویژگی را داراست. از طریق طنز میتوان سطح آگاهیهای مردم را نسبت به مسائل و پدیدههای جامعه بالا برد و میزان هوشیاری آنان را افزایش داد.
طنز، سخن مطایبهآمیزِ انتقادی است که با هدف اصلاح اجتماعی، به کمک جریان زیباییشناختی در زبان شکل میگیرد و با هزل و هجو متفاوت است. فرایند معنایی در «گفتمان طنز» نظام کنشی را به تنشی تبدیل میکند و با برقراری تعامل بین ابعاد فشارهای (عاطفی، درونی) و گسترهای (شناختی، بیرونی) فضایی سیال را میآفریند که خلق معنایی بدیع را ممکن میسازد.
طنز بسته به زمینه زمانی و مکانی ماهیت متفاوتی دارد؛ در جوامعی که نقادیِ صریح به پدیدههای اجتماعی، منتقد را ملزم به پرداخت هزینه میکند، مطایبهگری به حقایق تسخر میزند و از لایههای پنهان آن پرده برمیدارد. در واقع، نقادِ طنزپرداز در لفافه و با زبانی رمزنگاری شده به مردم هشدار میدهد. تصور میشود مسئولیت رمزگشایی از این نوع زبان به عهده جریانهای دموکراتیک است.
اینجاست که وقتی به تعبیر لودویگ ویتگنشتاین، فیلسوف اتریشی از میانه به مسئله نگاه کنیم دیگر نباید به دلقک بخندیم. ویتگنشتاین، زبان را به جای شهود میگذارد. در زبان، شهودی نیست.
انفعال در تقابل با کنشگری
از منظری دیگر میتوان طنز را ابزاری برای رهایی از فشار و نگرانیهای ناشی از مخاطرات اجتماعی تلقی کرد. به این اعتبار، ارسطو در فصل چهاردهم از کتاب چهارم اخلاق نیکوماخوس، پیرامون طنز و شوخطبعی بحث میکند. ارسطو معتقد است: «طنز و شوخطبعی لذت انسان را برمیانگیزاند و آرامش، سرور و راحت انسان را موجب میشود.» لذا کارکرد طنز از دیدگاه ارسطو آرامش مفرح و عامل دستیابی به خیر پایدار و سعادت انسان است.
به نظر میرسد شوخی کردن با معضلات و بحرانهای اجتماعی آنها را تلطیف و قابل هضم میکند؛ احتمالا معترضان به دلیل همین ویژگی و کارکرد طنز است که با آن مقابله میکنند و نتیجه چنین رفتاری را رخوت و انفعال میبینند. متعاقبا چنین استنتاجی طنز حایلی برای تحقق «کنشگریِ راهحلگرا» یا «کنشگری معترضه» تصویر میشود. احتمالا رولان بارت در کتاب «اس/زد» هم چنین ایدهای را در ذهن میپرورانده که علیه ارسطو طغیان میکند.
جامعه در مواجهه با چنین رویکردی نباید مسئولیت اجتماعی را فراموش کند؛ اگر دانشافزایی و آگاهیبخشی را از ویژگیهای مطلوب گفتمان طنز برشماریم، برای تضعیف و مهار پیامدهای ناگوار بحرانها باید به دنبال راهحلهای علمی و عملی بود.
نظر شما